آخرین به‌روزرسانی:

بلغم به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / balgham /

phlegm

یکی از چهار خلط

در طب قدیم، بلغم به‌عنوان یکی از چهار خلط تاثیرگذار بر سلامت شناخته می‌شد.

In ancient medicine, phlegm was considered one of the four humors affecting one's health.

در نظریه‌ی خلط‌ها، بلغم با عنصر آب مرتبط بود.

In the humor theory, phlegm was associated with the element of water.

اسم
فونتیک فارسی / balgham /

پزشکی phlegm, mucus, lymph

مخاط عفونی چسبنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

پس‌از سرماخوردگی، او بلغمی درشت سرفه کرد.

She coughed up a thick phlegm after the cold.

نوشیدن چای گرم می‌تواند به تسکین بلغم کمک کند.

Drinking warm tea can help soothe lymph.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بلغم

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    زرنگ فعال پویا
  1. مترادف:
    بی‌خیال بی‌قید تن‌پرور تن‌آسا

ارجاع به لغت بلغم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بلغم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بلغم

لغات نزدیک بلغم

پیشنهاد بهبود معانی