فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

تتبع به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • پژوهش
  • فونتیک فارسی

    'tatabbo
  • اسم
    research, study, scrutiny, investigation, circumspection, examination
    • - تتبع کردن

    • - to research, to do research, to study, to probe
    • - این موضوع مهم نیاز به تتبع بیشتری دارد.

    • - This important topic is in need of more research.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد تتبع

ارجاع به لغت تتبع

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تتبع» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تتبع

لغات نزدیک تتبع

پیشنهاد بهبود معانی