آخرین به‌روزرسانی:

تخته به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / takhte /

board, slab, sheet, plank, paneling, panelling, panel, splat, lumber, flat piece

چوب یا چیزی صاف و تخت

با چکش ضربه‌ی محکمی به تخته زد.

He gave the board a lick with the hammer.

سینه‌ی مرغ را رویِ تخته‌ی برش قرار دهید.

Place the chicken breast on a cutting board.

اسم
فونتیک فارسی / takhte /

layer, width, piece, square

واحد شمارش پارچه، فرش و ...

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

یک تخته پارچه

a square of cloth

او یک تخته فرش جذاب برای اتاق نشیمن خرید.

She bought a vibrant piece of carpet for the living room.

اسم
فونتیک فارسی / takhte /

blackboard, board

تخته‌ی کلاس درس

معلم از من خواست که تخته را پاک کنم.

The teacher asked me to erase the blackboard.

معلم نوشته‌های روی تخته را پاک کرد.

The teacher rubbed off the writing on the board.

اسم
فونتیک فارسی / takhte /

backgammon (board)

تخته‌نرد

تخته هم بازی مهارت و هم شانس است.

Backgammon is a game of both skill and luck.

تا نیمه‌های شب تخته بازی کردیم.

We played backgammon until midnight.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تخته

  1. مترادف:
    چوب
  1. مترادف:
    لوح
  1. مترادف:
    صفحه ورق
  1. مترادف:
    طاقه عدد قطعه
  1. مترادف:
    تابوت

ارجاع به لغت تخته

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تخته» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تخته

لغات نزدیک تخته

پیشنهاد بهبود معانی