با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

جامد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • سفت، سخت
  • فونتیک فارسی

    jaamed
  • صفت
    solid, hard, firm, concrete, dense, solidified, compact
    • - در حالت جامد آب به‌صورت یخ است.

    • - In its solid phase water exists as ice.
    • - سوخت‌های مایع و جامد

    • - liquid and solid fuels
    • - حالات جامد و مایع

    • - the solid and liquid states
  • حالتی از ماده که شکل و حجم ثابتی دارد
  • فونتیک فارسی

    jaamed
  • اسم
    فیزیک solid, a solid object
    • - سایش دو چیز جامد حرارت ایجاد می‌کند.

    • - The friction of two solid objects creates heat.
    • - حرارت برخی جامدها را به مایع تبدیل می‌کند.

    • - Heat turns some solids into liquids.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد جامد

ارجاع به لغت جامد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جامد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جامد

لغات نزدیک جامد

پیشنهاد بهبود معانی