fortunate, lucky, in luck
fortunate
lucky
in luck
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او از اینکه در خانوادهای صمیمی به دنیا آمده، خودش را خوششانس میداند.
She considers herself fortunate to have been born into a loving family.
او مرد خوششانسی بود که در عرض یک سال دو بار برندهی لاتاری شد.
He was a lucky man to have won the lottery twice in one year.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خوششانس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوششانس