با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

دیار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • دیرنشین، ساکن دیر
  • فونتیک فارسی

    dayyaar
  • اسم
    monk, a reclusive person, nun, dweller in a convent
    • - دیار جوان هر روز صبح زنگ را به صدا درمی‌آورد.

    • - The young monk clangs the bell every morning.
    • - تصمیم دارم دیار شوم.

    • - I decide to become a nun.
  • سرزمین، ناحیه
  • فونتیک فارسی

    diyaar
  • اسم
    region, territory, place, country, clime, expanse
    • - بقای ما در آن دیار بستگی به سرنوشت جنگ داشت.

    • - Our existence in that region depended on the fortunes of the war.
    • - در این دیار زمین صاف نداریم.

    • - We don't have flat land in this region.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد دیار

ارجاع به لغت دیار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دیار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دیار

لغات نزدیک دیار

پیشنهاد بهبود معانی