satisfaction, willingness, agreement, approval, contentment, content, consent, acquiescence, compliance, accession, assent, contentedness, submission, approbation, accord, free will
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سکوت او علامت رضایت است.
His silence indicates consent.
بالأخره رضایت داد.
He finally gave her acquiescence.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رضایت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رضایت