فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

رضا به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خشنودی، خرسندی، رضایت

فونتیک فارسی

rezaa
اسم

consent, quietism, resignation, accession, compliance, approval, agreement, acquiescence, pleasure, wish, assent, willingness, volition, conation, concord, inclination

به غلط سکوتش را علامت رضا تصور کرد.

He misinterpreted her silence as indicating agreement.

... غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟

.. what remedy other than surrender and resignation?

نام مرد

فونتیک فارسی

rezaa
اسم خاص

masculine proper noun, Reza

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

تصویری از دایی رضا به اندازه‌ی خودش

a life-size picture of Uncle Reza

از اینکه رضا پیشنهادم را بی‌درنگ رد کرد، دلخور شدم.

Reza's a priori rejection of my proposal disappointed me.

خرسند، خشنود، راضی

فونتیک فارسی

rezaa
صفت

pleased, satisfied, contented

دل رضای من

my pleased heart

او کاملا رضا نبود

She was not wholly satisfied

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رضا

  1. مترادف:
    تراضی خشنود خوشحال خوشدل راضی رضایت قانع قبول مجاب موافقت همداستانی

ارجاع به لغت رضا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رضا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رضا

لغات نزدیک رضا

پیشنهاد بهبود معانی