به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

رضا به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • خشنودی، خرسندی، رضایت
  • فونتیک فارسی

    rezaa
  • اسم
    consent, quietism, resignation, accession, compliance, approval, agreement, acquiescence, pleasure, wish, assent, willingness, volition, conation, concord, inclination
    • - به غلط سکوتش را علامت رضا تصور کرد.

    • - He misinterpreted her silence as indicating agreement.
    • - ... غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟

    • - .. what remedy other than surrender and resignation?
  • نام مرد
  • فونتیک فارسی

    rezaa
  • اسم خاص
    masculine proper noun, Reza
    • - تصویری از دایی رضا به اندازه‌ی خودش

    • - a life-size picture of Uncle Reza
    • - از اینکه رضا پیشنهادم را بی‌درنگ رد کرد، دلخور شدم.

    • - Reza's a priori rejection of my proposal disappointed me.
  • خرسند، خشنود، راضی
  • فونتیک فارسی

    rezaa
  • صفت
    pleased, satisfied, contented
    • - دل رضای من

    • - my pleased heart
    • - او کاملا رضا نبود

    • - She was not wholly satisfied
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد رضا

ارجاع به لغت رضا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رضا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/رضا

لغات نزدیک رضا

پیشنهاد بهبود معانی