consent, quietism, resignation, accession, compliance, approval, agreement, acquiescence, pleasure, wish, assent, willingness, volition, conation, concord, inclination
consent
quietism
resignation
accession
compliance
approval
agreement
acquiescence
pleasure
wish
assent
willingness
volition
conation
concord
inclination
به غلط سکوتش را علامت رضا تصور کرد.
He misinterpreted her silence as indicating agreement.
... غیر تسلیم و رضا کو چارهای؟
.. what remedy other than surrender and resignation?
masculine proper noun, Reza
masculine proper noun
Reza
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تصویری از دایی رضا به اندازهی خودش
a life-size picture of Uncle Reza
از اینکه رضا پیشنهادم را بیدرنگ رد کرد، دلخور شدم.
Reza's a priori rejection of my proposal disappointed me.
عامیانه pleased, satisfied, contented
pleased
satisfied
contented
دل رضای من
my pleased heart
او کاملاً رضا نبود
She was not wholly satisfied
اسم «رضا» یکی از محبوبترین و اصیلترین نامهای پسرانه در زبان فارسی و عربی است که ریشه در واژهی عربی «رِضا» (با فتح ر) دارد. این واژه به معنای خشنودی، رضایت، پذیرش قلبی، و آرامش درونی در برابر خواست و تقدیر خداوند است. در متون دینی و عرفانی، "رضا" یکی از مراحل والای سلوک عرفانی و نشانهای از ایمان و تسلیم عارف به ارادهی الهی است.
در زبان انگلیسی، معادل مستقیم و دقیق اسم «رضا» وجود ندارد، اما میتوان معادل مفهومی آن را با واژگانی مانند "Contentment"، "Satisfaction" یا "Acceptance" بیان کرد. اینها واژههایی هستند که معنای درونی اسم رضا را بازتاب میدهند. همچنین، خود واژهی "Reza" در کشورهای غربی اغلب به عنوان یک نام خاص و بینالمللی به رسمیت شناخته شده و بدون نیاز به ترجمه، مورد استفاده قرار میگیرد.
«رضا» از آن دسته نامهاییست که هم از نظر مذهبی، هم فرهنگی، و هم زبانی، جایگاهی ریشهدار و مثبت دارد و انتخاب آن نشانهای از ارزشگذاری به مفاهیمی چون آرامش درونی، تسلیم آگاهانه، و پذیرش محبتآمیز است.
هر دو واژه «رضا» و «رضاع» از نظر املایی درست هستند، اما معانی و کاربردهای کاملاً متفاوتی دارند و نباید به جای یکدیگر به کار روند.
رضا: واژهای عربیالاصل به معنای خشنودی، رضایت، موافقت و قبول است. | مثال: «او از تصمیم نهایی کاملاً رضا داشت.» | همچنین، «رضا» یک نام شخصی رایج در فارسی است.
رضاع: واژهای عربیالاصل به معنای شیر دادن به طفل، شیردهی است. | مثال: «رضاع مادر برای تغذیه نوزاد ضروری است.»
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رضا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رضا