diluted, weak, thin, rarefied, watery, tender, soft, liquid, tenuous, dilute, rare
هوای رقیق
rare atmosphere
هوای رقیق کوهستان
the rarefied mountain air
سوپ رقیق
thin soup
بوی رقیق اسطوخودوس فضای اتاق را پر کرد.
The faint smell of lavender filled the room.
دود رقیق
thin smoke
مجازی light, faint, bright
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رنگهای رقیق فضای اتاق را بزرگتر نشان میدهند.
Light colors make a room feel more spacious.
رنگ قرمز رقیق
faint red color
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رقیق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رقیق