anecdote, narration, tradition, version, story, legend, account, hearsay, words or deeds attributed to holy people or rulers
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
طبق یک روایت خانوادگی، اجداد او از لرستان به تهران کوچ کرده بودند.
According to a family legend, his ancestors had migrated from Lorestan to Tehran.
شهادت شاهد مشکوک به نظر میرسید زیرا در روایت او تناقضاتی وجود داشت.
The witness' testimony seemed dodgy, as there were inconsistencies in his story.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «روایت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/روایت