آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴

    زمین به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / zamin, zemin /

    the earth, terrestrial globe, terra firma, terra, geo-

    the earth

    terrestrial globe

    terra firma

    terra

    geo-

    کره‌ی زمین

    زمین در مداری بیضوی به دور خورشید می‌چرخد.

    The Earth revolves around the Sun in an elliptical orbit.

    نقشه‌ها مفید هستند، اما هیچ‌چیزی با زمین سه‌بعدی قابل مقایسه نیست.

    Maps are useful, but nothing compares to a three-dimensional terrestrial globe.

    اسم
    فونتیک فارسی / zamin, zemin /

    this world, terra firma, the world

    this world

    terra firma

    the world

    این جهان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    بسیاری بر این باورند که زمین تنها توقفی موقت برای روح‌های ماست.

    Many believe this world is just a temporary stop for our souls.

    زمین خانه‌ی میلیاردها نفر است.

    The world is home to billions of people.

    اسم
    فونتیک فارسی / zamin, zemin /

    (dry) land, ground

    land

    ground

    زمین خشک

    حیوانات وحشی اغلب در جست‌وجوی غذا در زمین می‌گردند.

    Wild animals often roam in search of food on land.

    کودکان روی زمین بازی کردند و خنده‌هایشان در فضا طنین‌انداز شد.

    Children played on the ground, their laughter echoing in the air.

    اسم
    فونتیک فارسی / zamin, zemin /

    land, soil, sod, dirt, terrain, clod, glebe, loam

    land

    soil

    sod

    dirt

    terrain

    clod

    glebe

    loam

    زمین, land, soil, sod, dirt, terrain, clod, glebe, loam
    خاک

    کشاورز زمین را برای کاشت محصولات آماده کرد.

    The farmer prepared the land for planting crops.

    زمین در این منطقه به‌خاطر باروری‌اش معروف است.

    The soil in this region is known for its fertility.

    اسم
    فونتیک فارسی / zamin, zemin /

    motherland, homeland, fatherland, country

    motherland

    homeland

    fatherland

    country

    وطن

    سربازان با شجاعت برای زمین خود جنگیدند.

    The soldiers fought bravely for their motherland.

    او زندگی‌اش را به خدمت به زمینش اختصاص داد.

    He dedicated his life to the service of his fatherland.

    اسم
    فونتیک فارسی / zamin, zemin /

    area, lot, parcel, a plot of land, a piece of land

    area

    lot

    parcel

    a plot of land

    a piece of land

    قواره‌ی زمین

    زمین پشت خانه برای باغچه عالی است.

    The area behind the house is perfect for a garden.

    این زمین برای دهه‌ها دست‌نخورده باقی مانده است.

    This parcel of land has been untouched for decades.

    اسم
    فونتیک فارسی / zamin, zemin /

    ورزش field, track, court, arena

    field

    track

    court

    arena

    زمین ورزش

    زمین محلی در طول سال میزبان رویدادهای ورزشی مختلف است.

    The local field hosts various sporting events throughout the year.

    زمین بسکتبال پر از هواداران پرشور بود.

    The basketball court was packed with excited fans.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد زمین

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    ارض اقلیم بوم سرزمین مرزوبوم
    مترادف:
    حد مرز
    مترادف:
    تراب ثری خاک گل
    مترادف:
    بر خشکی
    مترادف:
    ملک

    سوال‌های رایج زمین

    زمین به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «زمین» در زبان انگلیسی به Earth یا land ترجمه می‌شود، و گاهی بسته به زمینه، واژه‌هایی مانند ground، soil یا terrain نیز به کار می‌روند. اگر منظور سیاره‌ای باشد که بر آن زندگی می‌کنیم، معادل آن Earth با حرف بزرگ است. اما اگر به سطح خاکی یا قطعه‌ای از زمین اشاره داشته باشیم، بسته به منظور، واژه‌های دیگری مانند land یا ground مناسب‌تر هستند.

    زمین به‌عنوان سیاره‌ی ما، یکی از شگفت‌انگیزترین و پرحیات‌ترین اجرام شناخته‌شده در جهان است. این سیاره با لایه‌ای از جو، منبعی از آب، کوه‌ها، جنگل‌ها، دشت‌ها، و اقیانوس‌ها، خانه‌ی میلیاردها گونه‌ی زنده از جمله انسان‌هاست. زمین نه‌تنها بستر زیست موجودات است، بلکه منشأ اصلی منابعی مانند غذا، آب، مواد معدنی و سوخت‌های فسیلی به شمار می‌آید. اهمیت زمین در بقای بشر به‌حدی‌ست که از دیرباز در فرهنگ‌ها، اسطوره‌ها، و باورهای مردم، به‌عنوان مادر یا عنصری مقدس و پرقدرت شناخته شده است.

    اما واژه‌ی «زمین» تنها به معنای سیاره‌ی ما نیست. در معنای عمومی‌تر، به سطح سخت و پایینی که روی آن می‌ایستیم هم اطلاق می‌شود. در این معنا، زمین بستر فعالیت‌های انسانی است: ما روی آن خانه می‌سازیم، کشاورزی می‌کنیم، راه می‌کشیم، بازی می‌کنیم، یا حتی گاه به آن می‌افتیم. زمین در این حالت، گاه امن و قابل اعتماد، و گاه ناآرام و لرزان است؛ به‌ویژه در هنگام زلزله یا رانش زمین که چهره‌ای متفاوت از آن را به ما نشان می‌دهد.

    در کشاورزی، زمین به معنای خاک حاصلخیزی است که با کاشت و برداشت، زندگی را تداوم می‌بخشد. در این معنا، زمین بستر تولید و رشد است و هر مترمربع آن می‌تواند حاوی صدها نوع میکروارگانیسم و مواد معدنی باشد. انسان‌ها از هزاران سال پیش زمین را شخم زده، کود داده، و برایش ارزش قائل بوده‌اند. در بسیاری از فرهنگ‌ها، مالکیت زمین نه‌تنها نشانه‌ی ثروت، بلکه مظهر قدرت، ریشه‌داری و احترام اجتماعی محسوب می‌شده است.

    زمین مفهومی است پیچیده و چندوجهی که از آسمان تا دل خاک، از خانه تا سیاره، از میراث تا امید، در زندگی ما حضوری دائمی و تعیین‌کننده دارد.

    ارجاع به لغت زمین

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «زمین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زمین

    لغات نزدیک زمین

    • - زمستانی کردن
    • - زمهریر
    • - زمین
    • - زمین - ایستور
    • - زمین - ساکن
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین کردن وهله
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.