booth, stall, chamber, cloister, pavilion, cell, stand
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
غرفهی ما در نمایشگاه کتاب
our pavilion in the book fair
گردشگر برای امتحان کردن غذای محلی در یک غرفهی غذا توقف کرد.
The tourist stopped at a food stall to try some local cuisine.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «غرفه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غرفه