آخرین به‌روزرسانی:

غریبه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / gharibe /

stranger, outsider, foreigner, unknown, unidentified, out-of-towner, alien, unfamiliar

ناشناس، بیگانه

او دختر خود را به نامزدی مرد غریبه درآورد.

He betrothed his daughter to the stranger.

برای آن زن کاملاً غریبه بود.

He was an entire stranger to her.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

آن غریبه نگاه سردی به ما کرد.

The stranger gave us an icy look.

اسم
فونتیک فارسی / gharibe /

oddity, strange thing

چیز غزیب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

یکی از غرایب عالم وجود

one of the oddities of the world of existence

در آن سفر غرایب زیادی را به چشم خود دیدم

in that trip, I saw a lot of strange things with my own eyes

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد غریبه

  1. مترادف:
    اجنبی بیگانه غریب غیر نامحرم
    متضاد:
    آشنا خودی

ارجاع به لغت غریبه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «غریبه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غریبه

لغات نزدیک غریبه

پیشنهاد بهبود معانی