summit, top, peak, crown, mountaintop, spire, pinnacle
در جهان فقط سه قلهی دیگر از این قله بلندتر هستند.
This summit is topped by only three other peaks in the world.
به قلهی کوه که رسیدیم، من ضعف کردم.
When we got to the summit, I conked out.
مجازی summit, climax, apex, top, tip, height, acme, crown, vertex, dome, pitch, crest
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او در قلهی دستاوردهایش احساس موفقیت کرد.
He felt a sense of accomplishment at the apex of his achievements.
قلهی رمان، غیرمنتظره و هیجانانگیز بود.
The climax of the novel was unexpected and thrilling.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قله» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قله