به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

قهرمان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • (ورزش) برنده، پهلوان، تهمتن
  • فونتیک فارسی

    ghahramaan
  • اسم
    hero, champion, champ, heroine, top dog, conqueror, winner, victor, all-American
    • - رستم قهرمان شاهنامه است.

    • - Rustam is the hero of Shahnameh.
    • - از این که قهرمان شنا فقط سیزده سال داشت غرق تعجب شدیم.

    • - We were amazed that the swimming champion was only thirteen.
    • - او قهرمان مشت‌زنی جهان است.

    • - He is the boxing champion of the world.
  • (فیلم و تئاتر) شخصیت اصلی داستان
  • فونتیک فارسی

    ghahramaan
  • اسم
    protagonist
    • - قهرمانی پیشرو

    • - a a leading protagonist
    • - قهرمان رمان

    • - The protagonist of the novel
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد قهرمان

ارجاع به لغت قهرمان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قهرمان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قهرمان

لغات نزدیک قهرمان

پیشنهاد بهبود معانی