به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

قیافه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • سیما، چهره
  • فونتیک فارسی

    ghiyaafe
  • اسم
    physiognomy, mien, face, visage, front, person, semblance, countenance, look, air, lineament, aspect, bearing, expression, brow, complexion, exterior, guise, mug, feature, dose, sight, posture
    • - قیافه‌ی جدی به خود گرفتن

    • - to put on a serious front
    • - قیافه و حرکات خنده آور چارلی چاپلین

    • - the funny looks and acts of Charlie Chaplin
    • - ناشکیبایی او از قیافه و دستان لرزانش پیدا بود.

    • - His impatience was revealed by his visage and his trembling hands.
    • - فقط به‌ قیافه او را می‌شناسم.

    • - I only know him by sight.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد قیافه

ارجاع به لغت قیافه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قیافه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قیافه

پیشنهاد بهبود معانی