فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

مخزن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

خزینه، انبار

فونتیک فارسی

makhzan
اسم

reservoir, store, storage, bulb, depot, warehouse, depot, magazine, storehouse, receptable, tank, repository, accumulator, barrel, canister, bomb, bunker, bay

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

جریان تنظیم‌شده‌ی آب از مخزن به لوله‌ها

the controlled flow of water from the reservoir into the pipes

مخزن را دوباره پر از آب کردن

to renew water in a tank

نمونه‌جمله‌های بیشتر

ذخیره‌ی روبه‌کاهش آب در این مخزن باعث نگرانی ساکنان شده است.

The dwindling supply of water in the reservoir has caused concern among residents.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مخزن

  1. مترادف:
    انبار محفظه
  1. مترادف:
    باک تانکر
  1. مترادف:
    خزانه گنجینه
  1. مترادف:
    جایگاه معدن

ارجاع به لغت مخزن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مخزن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مخزن

لغات نزدیک مخزن

پیشنهاد بهبود معانی