فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

مخزن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • خزینه، انبار
  • فونتیک فارسی

    makhzan
  • اسم
    reservoir, store, storage, bulb, depot, warehouse, depot, magazine, storehouse, receptable, tank, repository, accumulator, barrel, canister, bomb, bunker, bay
    • - جریان تنظیم‌شده‌ی آب از مخزن به لوله‌ها

    • - the controlled flow of water from the reservoir into the pipes
    • - مخزن را دوباره پر از آب کردن

    • - to renew water in a tank
    • - ذخیره‌ی روبه‌کاهش آب در این مخزن باعث نگرانی ساکنان شده است.

    • - The dwindling supply of water in the reservoir has caused concern among residents.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد مخزن

ارجاع به لغت مخزن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مخزن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مخزن

لغات نزدیک مخزن

پیشنهاد بهبود معانی