فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

همسایه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • همجوار، همساده، مجاور
  • فونتیک فارسی

    hamsaaye
  • اسم
    neighbor, abutter, borderer
    • - یک صحبت رک با همسایه

    • - a shirt-sleeve talk with a neighbor
    • - وقتی پسر همسایه را دید، گونه‌هایش گلگون شد.

    • - When she saw the neighbor's son, she blushed.
    • - پسربچه‌ها به پنجره‌ی همسایه قلوه‌سنگ پرتاب می‌کردند.

    • - The boys were bunging rocks through the neighbor's window.
    • - رادیوی همسایه گوش ما را کر می‌کند.

    • - We are being deafened by the neighbor's radio.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد همسایه

ارجاع به لغت همسایه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همسایه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همسایه

لغات نزدیک همسایه

پیشنهاد بهبود معانی