فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

همسایه به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

همجوار، همساده، مجاور

فونتیک فارسی

hamsaaye
اسم

neighbor, abutter, borderer

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

یک صحبت رک با همسایه

a shirt-sleeve talk with a neighbor

وقتی پسر همسایه را دید، گونه‌هایش گلگون شد.

When she saw the neighbor's son, she blushed.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

پسربچه‌ها به پنجره‌ی همسایه قلوه‌سنگ پرتاب می‌کردند.

The boys were bunging rocks through the neighbor's window.

رادیوی همسایه گوش ما را کر می‌کند.

We are being deafened by the neighbor's radio.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد همسایه

  1. مترادف:
    جار مجاور هم‌جوار همساده

ارجاع به لغت همسایه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همسایه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همسایه

لغات نزدیک همسایه

پیشنهاد بهبود معانی