با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

کارگر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • کارکننده، شاغل
  • فونتیک فارسی

    kaargar
  • worker, proletarian, laborer, help, manpower, labor, crewman, hired hand, workingman
    • - در این حوزه‌ی انتخابی برد حزب کارگر مسلّم است.

    • - This constituency is a safe Labour seat.
    • - کارگر و کارفرما باید هماهنگ باشند.

    • - Labour and management should work in harmony.
  • موثر، اثربخش
  • فونتیک فارسی

    kaargar
  • صفت
    effective, efficacious
    • - آن دارو زود کارگر شد (اثر کرد).

    • - The drug operated quickly.
    • - ترفند او کارگر نشد.

    • - Her ruse failed.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد کارگر

ارجاع به لغت کارگر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کارگر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کارگر

پیشنهاد بهبود معانی