فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

کلک به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

حیله، نیرنگ، حقه، شیطنت

فونتیک فارسی

kalak
اسم

trick, cheat, ruse, trap, hoax, ploy, scheme, artifice, wile, fraud, deceit, spoof, imposition, sham, dodge, gimmick, prank, caper, stunt

این کلک مار سودابه است

this is the kind of trick Sudabeh would use

خبر بیماری او کلک بود

the news of his illness was a hoax

نیرنگباز، اهل حقه‌بازی یا شیطنت

فونتیک فارسی

kalak
صفت

deceitful, tricky, fraudulent, gimmicky

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

برادرش خیلی کلک است

his brother is very tricky

کلک (کسی یا چیزی) را کندن

to put an end to, to make short work of, to get rid of, to dispatch

نمونه‌جمله‌های بیشتر

کلک سوار کردن

to play a trick (on), to hoodwink, to engage in a con job

وسیله‌ی نقلیه‌ی شناور

فونتیک فارسی

kalak
اسم

raft, raft or float supported by inflated skins, barge

قلم

فونتیک فارسی

kelk
اسم

pen

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کلک

  1. مترادف:
    جهاز زورق قایق کرجی
  1. مترادف:
    حقه حقه‌بازی گول
  1. مترادف:
    حقه‌باز نیرنگ‌باز
  1. مترادف:
    بوف بوم جغد
  1. مترادف:
    غوزه
  1. مترادف:
    شوم نامیمون نامبارک
  1. مترادف:
    آدر نشتر نیشتر
  1. مترادف:
    پیزر
  1. مترادف:
    دردسر صداع
  1. مترادف:
    خامه قلم نی

ارجاع به لغت کلک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کلک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کلک

لغات نزدیک کلک

پیشنهاد بهبود معانی