اقتصاد و بازارهای مالی

لغات تخصصی اقتصاد در انگلیسی

تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۴۰۲

لغت
معنی

a-o

به حساب، در وجه

abstract of account

خلاصه‌ی حساب، سیاهه

AD

(a/d یا A/D) (after date) تاریخ پس از تاریخ سررسید برات

align

هم‌سو کردن، هم‌داستان کردن، هم‌عهد کردن

amortization

استهلاک (دارایی نامشهود)

anti-dumping

ضد‌بازار‌شکنی، ضد‌قیمت‌شکنی، ضد‌رقابت ناروا، ضد‌دامپینگ

anticipation rate

تنزیل اضافی، تنزیل پیشنگر

ar

(AR) (accounts receivable) حساب دریافتنی، طلب از مشتری
(AR) (annual return) بازده سالانه، برگشت سالانه

arrha

پیش‌پرداخت (به‌ویژه در معاملات املاک و مستغلات که نشان‌دهنده‌ی جدیت خریدار است)

assessment

تشخیص (مالیات)

asset

سرمایه، دارایی، ماترک، جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد

austerity

ریاضت

back-order

پیش‌خرید کردن (درخواست برای خرید کالاهایی که در حال حاضر موجود نیستند اما در آینده در دسترس خواهند بود)
پیش‌خرید

bailout

کمک مالی دولت (برای مثال به شرکتی که درحال ورشکستگی است)

base

پایه (سطح قیمتی‌ای که در آن اوراق بهادار که پیش‌تر در قیمت کاهش یافته بود در برابر کاهش بیشتر مقاومت می‌کند)

bd

(با حروف کوچک) (bond) اوراق قرضه
(با حروف بزرگ) (bank draft) حواله‌ی بانکی

bear

خرس (کسی که معتقد است قیمت سهام و رمزارز و غیره رو به نزول است و معمولا پرتفوی خود را می‌فروشد تا بعداً همان را ارزان‌تر بخرد)

bimetallism

پشتوانه قراردادن دو فلز (به‌طور معمول طلا و نقره)، معیار قرار دادن دو فلز (به‌طور معمول طلا و نقره) و تثبیت قیمت آن‌ها نسبت به یکدیگر

black market

بازار سیاه
دربازار سیاه معامله کردن

blockchain

زنجیره‌ی بلوکی، بلاک‌چین (پایگاه‌ داده‌ی دیجیتال حاوی اطلاعاتی مانند سوابق تراکنش‌های مالی و غیره)

bloodbath

فاجعه‌ی اقتصادی (بزرگ)

book

دفاتر حساب (books)

boom

رونق، ترقی (ناگهانی)

boom and bust

کامیابی و ناکامی، رونق و کسادی، رونق و ورشکستگی، موفقیت و شکست، رونق و رکود (وضعیتی که در آن یک اقتصاد یا کسب‌وکار به‌طور منظم دوره‌های افزایش فعالیت و موفقیت و پس از آن دوره‌های شکست را پشت سر می‌گذارد)

bounce

جهش کردن (به‌طور ناگهانی به‌ویژه پس از سقوط به پایین‌ترین حد)

bourse

بورس، بهابازار، بازار سهام (در کشورهای غیرانگلیسی‌زبان به‌ویژه در اروپا و ایران)

break even

یربه‌یر شدن، سربه‌سر شدن (سود و زیان)
مربوط به زمانی که دخل و خرج برابر شود، برابر، سربه‌سر، برابری هزینه و درآمد

bubble

حباب (اقتصادی)، (دور یا وضعیتی از رشد اقتصادی که عموما با یک سقوط ناگهانی همراه است)

bull

گاو (شخصی که سهام و رمزارز و غیره را به امید افزایش قیمت می‌خرد تا بعداً با سود به فروش برسد)

buoy up

رشد کردن بازار، سود کردن

business cycle

چرخه‌ی اقتصادی (هریک از نوسانات وضع بازار و تجارت که چند ماه یا سال طول می‌کشد)، دوره‌ی رونق یا کسادی بازرگانی

bust

ورشکست کردن، مفلس کردن
ورشکست شدن، مفلس شدن
ورشکسته

buyback

(بورس سهام) خرید سهام شرکت توسط خود شرکت (به‌منظور مرغوب کردن سهام)

buyout

خرید یک جای شرکت یا مؤسسه (و غیره) توسط کارمندان خود مؤسسه یا مؤسسه‌ی دیگر، خریدن سهم

cambist

(ابازرگانی) ارزشناس، صراف اسناد بهادار و ارز، دلال برات و سفته
(بازرگانی) (کتاب دارای جدولهای اوزان و مقیاسات و برابری ارزها)، کتاب تسعیر

لغت
معنی

capital

سرمایه

capital gain

سود حاصل از فروش سهام و املاک و سایر سرمایه‌گذاری‌ها، سود سرمایه‌گذاری

capital investment

سرمایه‌گذاری ثابت

capital stock

سهام سرمایه
موجودی سرمایه (ارزش کل ساختمان‌ها و ماشین‌آلات و غیره در یک اقتصاد خاص یا متعلق به یک شرکت خاص که برای تولید کالاها و خدمات از آن استفاده می‌شود)

capital surplus

اندوخته‌ی شرکت (که از سود یا درآمدهای مستقیم ناشی نشده باشد)
فزونی مبلغ دریافتی بابت سهام بر قیمت اسمی آنها، سرمایهی مازادی

capital-intensive

سرمایه بر (نیازمند به سرمایه‌گذاری زیاد و به‌طور معمول کارگر کم – در مقایسه با labor-intensive یا کاربر که نیاز به کارگران زیاد دارد)

capitalism

رژیم سرمایه‌داری، سرمایه‌گرایی

cdn

(Canadian dollar or dollars) دلار کانادا

churn

ریزش کردن، دچار ریزش شدن (از نظر تعداد مشتری)
ریزش (در تعداد مشتری)

co-determination

هم فرمانی (روش مدیریت صنعتی که در آن کارگران هم در اداره‌ی کارخانه سهیم‌اند)

collapse

فروپاشی، سقوط، اضمحلال

colon

کولون (colón) (واحد پول السالوادور تا سال ۲۰۰۱ و کاستاریکا)

commodity dollar

دلار ثابت، دلار متعادل

common good

خیر عمومی، خیر جمعی، خیر همگانی

common market

بازار مشترک، بازار انبازین (توافق بین دو یا چند کشور برای کاهش مالیات‌های گمرکی و آزادی بازرگانی و همکاری‌های اقتصادی)
(با C و M بزرگ) بازار مشترک اروپا

competitive advantage

مزیت رقابتی

consolidate

یکی کردن، ادغام کردن، درآمیختن، یکپارچه کردن، یکجا کردن، تلفیق کردن، پیوستن
تثبیت کردن (قیمت)، کف‌سازی کردن (قیمت)

consumer

مصرف‌کننده

convert

(بانکداری) مبادله کردن، معاوضه کردن

cool

کاهش دادن، کاهش یافتن (قیمت و تقاضا و غیره)

cooperatively

((مالکیت یا اداره‌ی یک تجارت) به‌طور مشترک توسط گروهی از افراد با سود یا منافع مشترک بین آن‌ها) به‌صورتِ تعاونی، به‌طور شراکتی

cosigner

ضامن (شخص یا سازمانی که درخواست شخص دیگری برای دریافت وام و غیره را امضا می‌کند و متعهد می‌شود اگر شخص آن را نپردازد به جای او پرداخت کند)

cost of living

(میانگین هزینه‌ی نیازمندی‌های اصلی زندگی مانند خوراک و مسکن و پوشاک و بهداشت) هزینه‌ی زندگی

crash

(ناگهان و بسیار) افت کردن، بسیار خراب شدن (وضع کاسبی)
سقوط کردن، خراب شدن (بازار، تجارت)
خرابی، کسادی، شکست، افت (بازار، کاسبی، تجارت)

crunch

بحران مالی (وضعیت یا شرایطی که در ‌آن یک کسب‌وکار یا اقتصاد دارای پول بسیار کمی است)

crypto

ارزدیجیتال

cryptocurrency

رمزارز، کریپتوکارنسی، ارز رمزپایه

curb

بازار سهام پذیرفته‌نشده در بورس

currency

پول، ارز، اسکناس

da

(با حروف بزرگ) (deposit account) حساب سپرده (در انگلیسی آمریکایی به آن savings account می‌گویند)
(با حروف بزرگ) (document against acceptance) یا (documents for acceptance) (دریافت) اسناد در مقابل قبول پرداخت

dd

(با حروف بزرگ) (demand draft) برات دیداری

dealing

دادوستد، خریدوفروش، معامله

debt

بدهی، وام، قرض، دِین

deficit financing

اداره‌ی امور مالی با کسر بودجه، خرج بیش از درآمد (deficit spending هم می‌گویند)

deficit spending

کسر بودجه

صفحه‌ی ۱ از ۴

 

لغات و اصطلاحات مربوط به اقتصاد

در این پست قصد داریم لغات و اصطلاحات مربوط به اقتصاد را در اختیار شما قرار دهیم. تمامی این لغات از بانک اطلاعاتی جامع فست دیکشنری جمع آوری شده‌اند تا دانشجویان، اساتید و علاقه مندان به اقتصاد بتوانند از اینها به راحتی استفاده کنند. یکی از مهمترین مزیت‌های این دسته‌بندی به روز شدن مداوم بانک اطلاعاتی فست دیکشنری است. تیم ویراستاری فست دیکشنری به صورت روزانه در حال فعالیت برای بهبود بانک اطلاعاتی است. لغات و اصطلاحات مربوط به اقتصاد بررسی شده و در معانی که مربوط به موضوع است لیبل گذاری شده است.

دیکشنری تخصصی اقتصاد

در جمع آوری این مقاله سعی شده از هر لغت معانی که ارتباطی با رشته‌ی اقتصاد دارد را در دسته‌ی لغات و اصطلاحات اقتصاد بیاوریم. به طور کلی لغاتی که در این دسته بندی تا امروز جمع آوری شده بیش از سیصد لغت که به شکل ماهانه در حال افزایش است. در صورتی که لغت یا اصطلاحی مرتبط با اقتصاد در این دسته بندی وجود نداشت می‌توانید در بخش صفحه‌ی همان لغت در قسمت پیشنهاد و بهبود معانی به تیم ویراستاران ما اطلاع دهید.

غیرفعال کردن تبلیغات در اپلیکیشن‌های Fast Dictionary

بسیاری از کاربران از نمایش تبلیغات در زمان استفاده از اپلیکیشن‌های ما شکایت می کنند! توجه داشته باشید که نگهداری وبسایت، اپلیکیشن‌ها و بهبود مستمر دیکشنری برای ما هزینه‌بر خواهد بود. همچنین قوانین استور‌های رسمی مانند گوگل پلی و اپ‌استور این تبلیغات گاها آزار دهنده را ایجاد می‌کند. اما شما می توانید این تبلیغات را به راحتی و برای همیشه روی حساب کاربری خود حذف کنید. به لینک زیر مراجعه و تبلیغات را برای همیشه حذف کنید.

بازگشت به وبلاگ

مطالب دیگر بخش «واژه‌های دسته‌بندی شده»:

نظرات

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *