eagerness, enthusiasm, gusto, zeal, gameness, keenness, yen, avidness, avidity, zest, vim, heartiness, ardor, verve, fervency, fervor, fondness, animation
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کهولت از اشتیاق او به سیاست نکاسته است.
Old age has not cooled his ardor for politics.
او اشتیاق زیادی از خود نشان داد.
She exuded much enthusiasm.
اشتیاق او بهتدریج کم شد.
Her enthusiasm trickled away.
اشتیاق او همه را علاقهمند کرد.
Her enthusiasm made everyone else interested.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اشتیاق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اشتیاق