فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

برنامه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دستور کار، زمانبندی

فونتیک فارسی

barnaame
اسم

program, schedule, setup, agenda, plank, platform, prospectus, blueprint, slate, timetable, plan, project, scheme

این برنامه جای بحث دارد.

This plan is open to argument.

بی‌پولی و بیماری، برنامه سفر او را بیش از پیش با اشکال مواجه کرد.

Lack of money and illness further complicated her travel plans.

نمایش

فونتیک فارسی

barnaame
اسم

show, program, bill, presentation

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

رقص او جالب‌ترین بخش برنامه بود.

Her dance highlighted the program.

وقتی وارد شد مدتی از آغاز اجرای برنامه می‌گذشت.

The program was well along when he arrived.

کامپیوتر program, programme

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برنامه

  1. مترادف:
    پروگرام دستور کار طرح نقشه

ارجاع به لغت برنامه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برنامه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برنامه

لغات نزدیک برنامه

پیشنهاد بهبود معانی