wise, intellect, sage, rational, sagacious, intellectual, sapient, intelligent, reasonable
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پیرزن خردمند
a wise old woman
او شاگرد خردمندی بود که همیشه سوالاتی ژرف میپرسید.
She was an intelligent student who always asked thoughtful questions.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خردمند» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خردمند