آخرین به‌روزرسانی:

خوردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / khordan /

to eat, to drink, to take, to ingest, to feed, to partake of, to swill, to consume

تناول کردن

حسابی خوردن، با اشتیاق خوردن

to eat heartily

او از خوردن دارویی که برای هر روز تجویز شده بود، خودداری کرد.

She refused to take her daily dose of medicine.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / khordan /

to swallow, to devour, to gulp, to engorge

بلعیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

او سعی کرد تکه‌ی بزرگ گوشت را سریع بخورد.

He tried to swallow the large piece of meat quickly.

گرگ گرسنه شروع به خوردن طعمه‌ی خود کرد.

The hungry wolf began to devour its prey.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / khordan /

to hit, to knock, to smash into, to smite, to run into, to bump, to crash (against), to collide (with)

برخورد کردن

ماشین پس‌از از دست دادن کنترل به درخت خورد.

The car hit the tree after losing control.

ماشین در حین طوفان به تیرک چراغ خورد.

The car knocked into the lamppost during the storm.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / khordan /

to match, to suit, to go with

به هم آمدن (رنگ و ...)

او کراواتی انتخاب کرد که به پیراهنش بخورد.

She chose a tie that matches his shirt.

من به کفش‌هایی نیاز دارم که به این لباس بخورد.

I need shoes that suit this dress.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / khordan /

to swindle, to apporpriate (dishonestly), to misappopreate, to bilk, to defalcate, to peculate, to pocket, to fleece, to take or borrow and not give back

بالا کشیدن

او تلاش کرد تا بودجه‌های خیریه را بخورد.

He attempted to appropriate funds from the charity for his own benefit.

آن‌ها سعی کردند پس‌اندازم را بخورند.

They tried to swindle me out of my savings.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / khordan /

to spend (usually unwisely), to squander, to waste

بدون فکر خرج کردن

او پس‌اندازش را به‌جای سرمایه‌گذاری بر روی یک ماشین لوکس خورد.

He spent his savings on a luxury car instead of investing.

او تمایل دارد پولش را بر روی ابزارهای غیرضروری بخورد.

She tends to waste her money on unnecessary gadgets.

فونتیک فارسی / khordan /

catch, be, do

(فعل کمکی) در معرض چیزی قرار گرفتن، تحمل کردن

او غصه‌ی سفر طولانی را خواهد خورد.

She will catch the discomfort of the long journey.

او سعی می‌کند اندوهی را که در فضا وجود دارد، بخورد.

He tries to catch the sadness that lingers in the air.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / khordan /

to gnaw, to corrode, to erode

در چیزی نفوذ کردن

باران شروع به خوردن رنگ روی نرده‌ی قدیمی کرد.

The rain began to gnaw at the paint on the old fence.

مواد شیمیایی موجود در خاک می‌توانند ریشه‌های گیاهان نزدیک را بخورند.

Chemicals in the soil can erode the roots of nearby plants.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خوردن

  1. مترادف:
    اکل بلعیدن تغذیه کردن تناول کردن صرف کردن میل کردن
  1. مترادف:
    جویدن
  1. مترادف:
    آشامیدن نوش کردن نوشیدن
  1. مترادف:
    تحلیل بردن
  1. مترادف:
    برباد دادن تلف کردن نابود کردن هدر دادن
  1. مترادف:
    بالا کشیدن سوء‌استفاده کردن واپس ندادن
  1. مترادف:
    سائیده شدن فرسوده‌شدن
  1. مترادف:
    اصا

سوال‌های رایج خوردن

خوردن به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «خوردن» در زبان انگلیسی به «eating» یا «to eat» ترجمه می‌شود.

خوردن یکی از بنیادی‌ترین نیازهای زیستی انسان است که برای تأمین انرژی، حفظ سلامت و بقای زندگی ضروری است. این عمل شامل فرآیند دریافت غذا از طریق دهان و هضم آن در دستگاه گوارش می‌شود تا مواد مغذی لازم برای عملکرد صحیح بدن فراهم گردد. خوردن نه تنها به معنی تامین کالری و انرژی است، بلکه نقش مهمی در سلامت جسمی و روانی ایفا می‌کند.

از دیدگاه فرهنگی، خوردن فراتر از یک نیاز فیزیولوژیکی است و به یک فعالیت اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است. مراسم‌ها، جشن‌ها و آیین‌های مختلف در سراسر جهان حول محور غذا و خوردن شکل گرفته‌اند و اغلب به عنوان وسیله‌ای برای پیوند دادن افراد و تقویت روابط اجتماعی به کار می‌روند. رفتارهای غذایی، نوع غذاها و حتی نحوه‌ی سرو و خوردن غذا در هر فرهنگ ویژگی‌های خاص خود را دارد.

خوردن سالم و متعادل تأثیر قابل توجهی بر سلامت فرد دارد. رژیم غذایی مناسب می‌تواند از بروز بیماری‌های مزمن مانند دیابت، بیماری‌های قلبی و چاقی جلوگیری کند و به حفظ وزن متعادل و عملکرد بهینه سیستم‌های بدن کمک نماید. انتخاب غذاهای تازه، متنوع و سرشار از ویتامین‌ها و مواد معدنی، بخش مهمی از سبک زندگی سالم به شمار می‌رود.

روانشناسی خوردن نیز شاخه‌ای مهم است که به بررسی رابطه بین رفتارهای غذایی و حالات ذهنی می‌پردازد. احساسات، استرس، و عوامل محیطی می‌توانند بر عادات غذایی تأثیرگذار باشند. برخی افراد در شرایط استرس‌زا به پرخوری یا بی‌اشتهایی دچار می‌شوند که این امر می‌تواند مشکلات جدی برای سلامت روان و جسم ایجاد کند.

خوردن بیش از یک فعل ساده است؛ این فرآیند ارتباطی است میان نیازهای زیستی، فرهنگی، اجتماعی و روانی انسان. توجه به کیفیت و نحوه‌ی خوردن می‌تواند به بهبود سلامت کلی و ارتقاء کیفیت زندگی کمک کند و تجربه‌ی غذا خوردن را به لحظه‌ای لذت‌بخش و معنادار تبدیل نماید.

ارجاع به لغت خوردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خوردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوردن

لغات نزدیک خوردن

پیشنهاد بهبود معانی