امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مامور به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

ma'moor
[n.] official, functionary, delegate, commissioned, appointed, sent on duty

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
عامیانه cop
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مامور

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    آمر
  1. مترادف:
    عامل کارگزار وکیل
  1. مترادف:
    کارمند
  1. مترادف:
    گماشته مستخدم
  1. مترادف:
    متصدی مسئول
  1. مترادف:
    پاسبان پلیس
  1. مترادف:
    فرستاده

ارجاع به لغت مامور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مامور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مامور

لغات نزدیک مامور

پیشنهاد بهبود معانی