straw, reed, tube, narrow pipe, stalk, hollow
روی یک کپه نال نزدیک آتش نشستم.
I sat on a bale of straw near the fire.
حیوانات روی نال میخوابند.
The animals sleep on straw.
flute, reed
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او در ارکستر نال مینوازد.
She plays the flute in an orchestra.
کلارینت، نال، ساکسوفون و باسون سازهای بادی چوبی هستند.
The clarinet, flute, saxophone and bassoon are all woodwind instruments.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نال» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نال