umbrella, brolly, canopy, bumbershoot
انحنای دستهی چتر
the crook of an umbrella handle
او دائم چتر خود را باز و بسته میکرد.
He kept unfurling and furling his umbrella.
چه خوب شد که چتر را با خود آوردیم.
It is a good thing that we brought the umbrella.
گیاهشناسی umbel
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چتر سرپهن
flat-topped umbel
چتر 30 گل
umbel of 30 flowers
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چتر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چتر