فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bad Trip

معنی و نمونه‌جمله‌ها

slang countable

تجربه‌ی بد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He was so ill-prepared that college was a bad trip for him.

دانشگاه برایش تجربه‌ی بدی بود زیرا خیلی برای آن آماده نبود.

Meeting with my friends was a bad trip.

ملاقات با دوستانم اصلا تجربه خوبی نبود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bad trip

  1. noun unpleasant experience
    Synonyms:
    disaster bummer drag downer unhappy situation unpleasant situation bad scene bum trip unpleasant drug experience freak-out

ارجاع به لغت bad trip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bad trip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bad-trip

لغات نزدیک bad trip

پیشنهاد بهبود معانی