با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Bade

bæd / / beɪd bæd / / beɪd bæd / / beɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • وجه وصفی حال:

    bidding

معنی و نمونه‌جمله

adverb
( bid of . p ) زمان ماضی فعل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I bade them farewell.
- به آن‌ها بدرود گفتم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bade

  1. verb Ask for or request earnestly
    Synonyms: invited, conjured, solicited, pressed, asked, entreated, requested, besought
  2. verb Make a demand, as for a card or a suit or a show of hands
    Synonyms: tendered, gone, called, ventured
  3. verb Invoke upon
    Synonyms: wished, ordered, directed, instructed, enjoined, invited, commanded, told, warned, summoned, saluted, revealed, charged, requested, proclaimed, priced, prayed, greeted, declared, called, begged, beckoned, asked, announced, demanded
  4. verb To offer a commitment at cards
    Synonyms: responded, went, opened, offered, declared

ارجاع به لغت bade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bade

لغات نزدیک bade

پیشنهاد بهبود معانی