با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Boneyard

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    قبرستان، گورستان
    • - There is a boneyard behind that hill.
    • - پشت آن تپه یک قبرستان قرار دارد.
    • - Last night somebody was singing in the boneyard.
    • - دیشب کسی در قبرستان آواز می‌خواند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boneyard

  1. noun burial ground
    Synonyms: boot hill, catacomb, cemetery, charnel, charnel house, churchyard, city of the dead, crypt, eternal home, funerary grounds, garden, God’s acre, Golgotha, grave, graveyard, marble town, memorial park, mortuary, necropolis, ossuary, polyandrium, potter’s field, resting place, sepulcher, tomb, vault

ارجاع به لغت boneyard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boneyard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boneyard

لغات نزدیک boneyard

پیشنهاد بهبود معانی