فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Boneyard

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
قبرستان، گورستان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- There is a boneyard behind that hill.
- پشت آن تپه یک قبرستان قرار دارد.
- Last night somebody was singing in the boneyard.
- دیشب کسی در قبرستان آواز می‌خواند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boneyard

  1. noun burial ground
    Synonyms:
    cemetery graveyard resting place eternal home garden God’s acre necropolis grave tomb vault sepulcher crypt memorial park churchyard city of the dead mortuary charnel house catacomb marble town funerary grounds boot hill potter’s field charnel ossuary Golgotha polyandrium

ارجاع به لغت boneyard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boneyard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boneyard

لغات نزدیک boneyard

پیشنهاد بهبود معانی