فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Bracelet

ˈbreɪslɪt ˈbreɪslɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bracelets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    النگو، دست‌بند
    • - The little girl lost her favorite bracelet at the park.
    • - دختر کوچک دستبند محبوبش را در پارک گم کرد.
    • - The bracelet was engraved with her name and date of birth.
    • - روی النگو نام و تاریخ تولد او حک شده بود.
  • noun countable informal
    دست‌بند (نوعی وسیله برای ایجاد محدودیت فیزیکی که با استفاده از آن مچ‌های دو دست فرد در نزدیکی هم قرار می‌گیرند)
    • - The police officer fastened the bracelet around the suspect's wrist.
    • - افسر پلیس دست‌بند را دور مچ مظنون بست.
    • - The prisoner's hands were bound together with a metal bracelet.
    • - دستان زندانی را با دست‌بند فلزی به هم بسته بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bracelet

  1. noun wrist jewelry
    Synonyms: arm band, armlet, bangle, circlet, manacle, ornament, trinket, wristlet

ارجاع به لغت bracelet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bracelet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bracelet

لغات نزدیک bracelet

پیشنهاد بهبود معانی