با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Bulb

bʌlb bʌlb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bulbs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    گیاه‌شناسی پیاز گل، هر نوع برآمدگی یا تورم شبیه پیاز
    • - a flower bulb
    • - پیاز گل
    • - a tulip bulb
    • - پیاز لاله
    • - an onion bulb
    • - پیاز (یا ریشه‌ی) پیاز
    • - the bulb of a thermometer
    • - شکم (بخش برآمده‌ی) حرارت سنج
    • - the bulb of a syringe
    • - بدنه‌ی سرنگ
  • noun countable
    لامپ برق
    • - an electric light bulb
    • - لامپ برقی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bulb

  1. noun globular object
    Synonyms: ball, bunch, corm, corn, globe, head, knob, nodule, nub, protuberance, swelling, tuber, tumor

ارجاع به لغت bulb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bulb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bulb

لغات نزدیک bulb

پیشنهاد بهبود معانی