فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cognation

kɑːɡˈneɪʃən kɒɡˈneɪʃən

معنی

noun

خویشاوندی، نسبت، قرابت فطری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cognation

  1. noun (anthropology) related by blood
    Synonyms:
    blood kinship consanguinity
    Antonyms:
    affinity
  1. noun line of descent traced through the maternal side of the family
    Synonyms:
    matrilineage enation

ارجاع به لغت cognation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cognation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cognation

لغات نزدیک cognation

پیشنهاد بهبود معانی