با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Flat-footed

flætˈfʊtɪd flætˈfʊtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective adverb
پزشکی صاف‌پا (کسی که کف پای او صاف و بی‌انحنا باشد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective adverb
(عامیانه) سختگیر، آدم یکدنده، خودرأی، غد، سرسخت، پایدارانه
- flat-footed support for an idea
- پشتیبانی سرسختانه از یک اندیشه
adjective adverb
بی‌قواره، ناجور، زشت، دست‌و‌پا چلفتی، بدقواره، ناشی، ناشیانه
adjective adverb
ملالت‌آور، خسته‌کننده، کسل‌کننده
adjective adverb
از روی غفلت، ناگهان، به طور ناگهانی، به‌صراحت، به‌طور قاطع، رک‌وپوست‌کنده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flat-footed

  1. adjective Standing solidly
    Synonyms: uncompromising, forthright, unwavering, firm
  2. adjective Awkward
    Synonyms: clumsy, maladroit, plodding, tedious, take by surprise, catch off-guard, catch in the act

Idioms

ارجاع به لغت flat-footed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flat-footed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flat-footed

لغات نزدیک flat-footed

پیشنهاد بهبود معانی