فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gadfly

ˈɡædflaɪ ˈɡædflaɪ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(آدم) مردم‌آزار، مزاحم، موی دماغ

As a political gadfly, he challenged the government's policies and decisions.

او به‌عنوان یک مزاحم سیاسی، سیاست‌ها و تصمیمات دولت را به چالش کشید.

As a journalist, he was known to be a gadfly, always asking tough questions no one else dared to ask.

به‌عنوان یک روزنامه‌نگار، او به یک موی دماغ معروف بود و همیشه سؤالات سختی می‌پرسید که هیچ‌کس جرات نمی‌کرد بپرسد.

noun countable

حشره‌شناسی خرمگس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The gadfly buzzed around the room, annoying everyone with its constant humming.

خرمگس در اتاق وزوز می‌کرد و با صدای مداومش همه را آزار می‌داد.

The gadfly's constant buzzing was irritating and distracting everyone at the picnic.

صدای وزوز دائمی خرمگس، همه را در پیک‌نیک آزار می‌داد و حواسشان را پرت می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gadfly

  1. noun goad; nuisance
    Synonyms:
    annoyance pest irritant prod spur motivator stimulator energizer excitant mover

ارجاع به لغت gadfly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gadfly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gadfly

لغات نزدیک gadfly

پیشنهاد بهبود معانی