گذشتهی ساده:
hallucinatedشکل سوم:
hallucinatedسومشخص مفرد:
hallucinatesوجه وصفی حال:
hallucinatingدچار توهم شدن، توهم زدن، به عالم هپروت رفتن، وهمزده شدن، توهم ایجاد کردن، دچار توهم کردن، وهمزده کردن، به عالم هپروت بردن
Drunks sometimes hallucinate.
مستها گاهی دچار توهم میشوند.
The combination of sleep deprivation and stress caused the soldier to hallucinate during combat.
ترکیب کمخوابی و استرس باعث شد که سرباز در حین مبارزه وهمزده شود.
The hypnotist used his techniques to hallucinate the audience.
هیپنوتیزمکننده از تکنیکهای خود برای به عالم هپروت بردن بینندگان استفاده میکرد.
تکنولوژی کامپیوتر دچار توهم شدن (زمانی که هوش مصنوعی خروجیها و اطلاعات نادرست تولید میکند)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The chatbot hallucinated, providing misleading and nonsensical responses to users' inquiries.
چتبات دچار توهم شد و پاسخهای گمراهکننده و بی معنی به پرسوجوهای کاربران ارائه داد.
The AI program started to hallucinate, generating random and inaccurate data.
این برنامهی هوش مصنوعی شروع به دچار توهم شدن کرد و دادههای تصادفی و نادرست تولید کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hallucinate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hallucinate