با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Hallucinate

həˈluːsəneɪt həˈluːsəneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hallucinated
  • شکل سوم:

    hallucinated
  • سوم‌شخص مفرد:

    hallucinates
  • وجه وصفی حال:

    hallucinating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
دچار توهم شدن، توهم زدن، به عالم هپروت رفتن، وهم‌زده شدن، توهم ایجاد کردن، دچار توهم کردن، وهم‌زده کردن، به عالم هپروت بردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Drunks sometimes hallucinate.
- مست‌ها گاهی دچار توهم می‌شوند.
- The combination of sleep deprivation and stress caused the soldier to hallucinate during combat.
- ترکیب کم‌خوابی و استرس باعث شد که سرباز در حین مبارزه وهم‌زده شود.
- The hypnotist used his techniques to hallucinate the audience.
- هیپنوتیزم‌کننده از تکنیک‌های خود برای به عالم هپروت بردن بینندگان استفاده می‌کرد.
verb - intransitive
تکنولوژی کامپیوتر دچار توهم شدن (زمانی که هوش مصنوعی خروجی‌ها و اطلاعات نادرست تولید می‌کند)
- The chatbot hallucinated, providing misleading and nonsensical responses to users' inquiries.
- چت‌بات دچار توهم شد و پاسخ‌های گمراه‌کننده و بی ‌معنی به پرس‌وجوهای کاربران ارائه داد.
- The AI program started to hallucinate, generating random and inaccurate data.
- این برنامه‌ی هوش مصنوعی شروع به دچار توهم شدن کرد و داده‌های تصادفی و نادرست تولید کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hallucinate

  1. verb imagine vividly
    Synonyms: blow one’s mind, daydream, envision, fantasize, freak out, have visions, head trip, hear voices, trip, visualize
    Antonyms: experience

لغات هم‌خانواده hallucinate

ارجاع به لغت hallucinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hallucinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hallucinate

لغات نزدیک hallucinate

پیشنهاد بهبود معانی