کیف کردن، لذت بردن، حال کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Everyone had a ball at the party.
همه در مهمانی حال کردند.
He and I just have a ball.
من و اون حسابی کیف میکنیم باهم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «have a ball» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/have-a-ball