(دربارهی چیزی یا کسی) شنیدن، مطلع شدن، اطلاع یافتن، باخبر شدن، آگاهی یافتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was so sorry to hear of your father’s death.
از شنیدن خبر درگذشت پدرت بسیار متأسف شدم.
The last I heard of him he was living in Glasgow.
آخرین باری که از او باخبر شدم، در گلاسکو زندگی میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hear of» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hear-of