با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Impregnable

    ɪmˈpreɡnəbl ɪmˈpreɡnəbl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more impregnable

    • صفت عالی:

      most impregnable

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    غیرقابل تسخیر، رسوخ‌ناپذیر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - The enemy's defensive lines were impregnable.
    - خطوط دفاعی دشمن عبور‌ناپذیر بود.
    - an impregnable fortress
    - دژ تسخیرناپذیر
    - an impregnable argument
    - استدلال محکم
    - an impregnable belief
    - اعتقاد تزلزل‌ناپذیر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد impregnable

    1. adjective unyielding
      Synonyms: firm, fortified, impenetrable, indestructible, invincible, invulnerable, secure, solid, strong, unassailable

    ارجاع به لغت impregnable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «impregnable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impregnable

    لغات نزدیک impregnable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی