Indirection

American: ɪndəˈrekʃən British: ˌɪndɪˈrekʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
دغل‌بازی، غیرمستقیمی، بیراهه‌روی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She hated diplomatic indirections.
- او از حقه‌بازی‌های دیپلماتیک بیزار بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indirection

  1. noun Lack of straightforwardness and honesty in action
    Synonyms: chicanery, craft, craftiness, deviousness, dishonesty, shadiness, shiftiness, slyness, sneakiness, trickery, trickiness, underhandedness

ارجاع به لغت indirection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indirection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indirection

لغات نزدیک indirection

پیشنهاد بهبود معانی