خونسردی خود را حفظ کردن، آرامش خود را از دست ندادن، آرامش خود را حفظ کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He kept his cool even though it was clear that he was being unfairly treated.
او بهرغم اینکه رفتار ناعادلانهای با او میشد، آرامشش را حفظ کرد.
He kept his cool in the hospital.
او در بیمارستان آرامشش را حفظ کرد.
I must keep my cool, she thought; losing my temper isn't going to help.
با خودش فکر کرد که باید آرام باشد چون عصبانی شدن کمکی نمیکند.
Try to keep your cool.
سعی کن آرام بمانی.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «keep one's cool» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keep-ones-cool