گذشتهی ساده:
lynchedشکل سوم:
lynchedسومشخص مفرد:
lynchesوجه وصفی حال:
lynching(بدون محاکمه و خارج از قانون و توسط مردم) مجازات کردن، کشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They planned to lynch the traitor at dawn.
آنها نقشه کشیدند که خائن را در سپیدهدم بکشند.
The townspeople were filled with rage and wanted to lynch the rapist.
مردم شهر خشمگین بودند و میخواستند متجاوز را بکشند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lynch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lynch