امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Misspend

ˌmɪsˈspend ˌmɪsˈspend
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
تلف کردن، بر باد دادن، ناروا خرج کردن، هدر دادن، اتلاف کردن، حرام کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He had a tendency to misspend his money on unnecessary purchases.
- او عادت داشت پولش را با خریدهای غیرضروری حرام کند.
- She regretted her choice to misspend her time instead of studying for her exams.
- او از اینکه انتخاب کرده بود به جای درس خواندن برای امتحاناتش وقتش را هدر بدهد، پشیمان بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد misspend

  1. verb To squander
    Synonyms: squander, exhaust, lavish

ارجاع به لغت misspend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «misspend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/misspend

لغات نزدیک misspend

پیشنهاد بهبود معانی