تلف کردن، بر باد دادن، ناروا خرج کردن، هدر دادن، اتلاف کردن، حرام کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He had a tendency to misspend his money on unnecessary purchases.
او عادت داشت پولش را با خریدهای غیرضروری حرام کند.
She regretted her choice to misspend her time instead of studying for her exams.
او از اینکه انتخاب کرده بود به جای درس خواندن برای امتحاناتش وقتش را هدر بدهد، پشیمان بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «misspend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/misspend