آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ اسفند ۱۴۰۲

    Pc

    ˌpiː ˈsiː ˌpiː ˈsiː

    معنی pc | جمله با pc

    abbreviation A2

    انگلیسی بریتانیایی درصد (percent و percentage)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The advertisement promised up to 50pc off on selected items.

    ماه گذشته توانستم پس‌اندازم را ده درصد افزایش دهم.

    We saw an increase in sales by 8 pc last month.

    ماه گذشته شاهد افزایش فروش ۸ درصدی بودیم.

    abbreviation

    پزشکی لاتین بعد از غذا (post cibum)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    My doctor recommended taking medication pc.

    پزشکم مصرف دارو بعد از غذا را توصیه کرد.

    Some people prefer drinking herbal tea or chamomile pc.

    برخی از افراد بعد از غذا نوشیدن چای گیاهی یا بابونه را ترجیح می‌دهند.

    noun countable

    کامپیوتر رایانه‌ی شخصی (PC) (personal computer)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    My PC is running slow and needs to be upgraded.

    رایانه‌ی شخصی من کند کار می‌کند و نیاز به ارتقا دارد.

    I prefer using a PC over a laptop.

    استفاده از رایانه‌ی شخصی را به لپ‌تاپ ترجیح می‌دهم.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی مأمور پلیس (PC) (police constable)

    The PC was patrolling the streets.

    مأمور پلیس در خیابان‌ها گشت می‌زد.

    Being a PC requires great physical fitness.

    مأمور پلیس بودن به آمادگی جسمانی بالایی نیاز دارد.

    abbreviation

    سپاه صلح (PC) (peace corps) (در ایالات متحده‌ی آمریکا)

    The PC helped improve education in rural communities.

    سپاه صلح به بهبود آموزش در جوامع روستایی کمک کرد.

    The goal of the PC is to promote cross-cultural understanding and cooperation.

    هدف سپاه صلح ارتقای درک و همکاری بین‌فرهنگی است.

    abbreviation

    سیاست نزاکت سیاسی (PC) (political correctness)

    PC is an essential aspect of modern society.

    نزاکت سیاسی جنبه‌ای ضروری از جامعه‌ی مدرن است.

    The use of offensive language can undermine efforts towards promoting PC.

    استفاده از زبان توهین‌آمیز می‌تواند تلاش‌ها برای ارتقای نزاکت سیاسی را تضعیف کند.

    abbreviation

    کارت‌پستال (PC) (postcard)

    My friend always sends me unique PCs.

    دوستم همیشه کارت‌پستال‌های منحصر‌به‌فردی برای من می‌فرستد.

    The PC of the Eiffel Tower that I received was stunning.

    کارت‌پستال برج ایفل که به دستم رسید، خیره‌کننده بود.

    abbreviation

    (الکترونیک) مدار چاپی (PC) (printed circuit)

    The engineer soldered the wires onto the PC.

    مهندس سیم‌ها را روی مدار چاپی لحیم کرد.

    The PC is an essential component of electronic devices.

    مدار چاپی جزء ضروری دستگاه‌های الکترونیکی است.

    abbreviation

    شرکت سهامی حرفه‌ای (PC) (professional corporation)

    The PC I work for has a team of lawyers and consultants.

    شرکت‌ سهامی حرفه‌ای‌ای که من برای آن کار می‌کنم، تیمی از وکلا و مشاوران دارد.

    Our local community is in need of more healthcare PCs.

    جامعه‌ی محلی ما به شرکت‌های سهامی حرفه‌ای مراقبت‌های بهداشتی بیشتری نیاز دارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pc

    1. noun a small digital computer based on a microprocessor and designed to be used by one person at a time
      Synonyms:
      personal computer microcomputer

    ارجاع به لغت pc

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pc» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pc

    لغات نزدیک pc

    • - pbs
    • - pbx
    • - pc
    • - pcb
    • - pcp
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.