Posy

ˈpoʊzi ˈpəʊzi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
کلمات حک‌شده بر انگشتری، دسته گل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد posy

  1. noun Cut flowers that have been arranged in a usually small bunch
    Synonyms: bouquet, nosegay, corsage, flower, boutonniere, garland, blossom, spray, motto, sentiment, verse

ارجاع به لغت posy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «posy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/posy

لغات نزدیک posy

پیشنهاد بهبود معانی