آخرین به‌روزرسانی:

Reallocate

ˌriːˈæləkeɪt ˌriːˈæləkeɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

بازتخصیص دادن، دوباره اختصاص دادن، دوباره تخصیص دادن، دوباره تقسیم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The company decided to reallocate its resources to focus on a new market.

شرکت تصمیم گرفت منابع خود را برای تمرکز بر یک بازار جدید مجدداً تقسیم کند.

The manager wants to reallocate the budget to invest in new technology.

مدیر می‌خواهد بودجه را برای سرمایه‌گذاری در تکنولوژی جدید بازتخصیص دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reallocate

  1. verb allocate, distribute, or apportion anew
    Synonyms:
    reapportion

ارجاع به لغت reallocate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reallocate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reallocate

لغات نزدیک reallocate

پیشنهاد بهبود معانی