Reallocate

ˌriːˈæləkeɪt ˌriːˈæləkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
بازتخصیص دادن، دوباره اختصاص دادن، دوباره تخصیص دادن، دوباره تقسیم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The company decided to reallocate its resources to focus on a new market.
- شرکت تصمیم گرفت منابع خود را برای تمرکز بر یک بازار جدید مجدداً تقسیم کند.
- The manager wants to reallocate the budget to invest in new technology.
- مدیر می‌خواهد بودجه را برای سرمایه‌گذاری در تکنولوژی جدید بازتخصیص دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reallocate

  1. verb Allocate, distribute, or apportion anew
    Synonyms: reapportion

ارجاع به لغت reallocate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reallocate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reallocate

لغات نزدیک reallocate

پیشنهاد بهبود معانی