فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rudiments

ˈruːdəmənts ˈruːdəmənts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

مقدمات، اصول‌ اولیه، مبانی، قواعد ابتدایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

It only took me an hour to learn the rudiments of skiing.

یک ساعت بیشتر نکشید که اصول اولیه‌ی اسکی را یاد گرفتم.

the rudiments of grammar

مبانی دستور زبان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rudiments

  1. noun fundamentals
    Synonyms:
    basics essentials principles elements foundation beginnings heart first principles ABCs guts nitty-gritty

ارجاع به لغت rudiments

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rudiments» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rudiments

لغات نزدیک rudiments

پیشنهاد بهبود معانی