۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Rudiments

ˈruːdəmənts ˈruːdəmənts
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
مقدمات، اصول‌ اولیه، مبانی، قواعد ابتدایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- It only took me an hour to learn the rudiments of skiing.
- یک ساعت بیشتر نکشید که اصول اولیه‌ی اسکی را یاد گرفتم.
- the rudiments of grammar
- مبانی دستور زبان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rudiments

  1. noun fundamentals
    Synonyms:
    basics essentials principles elements foundation beginnings heart first principles ABCs guts nitty-gritty

ارجاع به لغت rudiments

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rudiments» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rudiments

لغات نزدیک rudiments

پیشنهاد بهبود معانی