با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Savoir-faire

ˌsævwɑːˈfer ˌsævwɑː ˈfeə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal
(فرانسه) توانایی تشخیص وضع و مقام و محل و عمل، کاردانی، وقت‌شناسی، موقع‌شناسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She possesses great savoir-faire.
- موقع‌شناسی او چشمگیر است.
- The old sharper admires the "savoir-faire" of his young friend.
- پیرمردِ شیاد، «کاردانی» دوست جوانش را تحسین می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد savoir-faire

  1. noun tact
    Synonyms: Aukflarung, cultivation, diplomacy, graciousness, poise, savoir-faire, savvy, social grace, social know-how, sophistication, suavity, worldliness

ارجاع به لغت savoir-faire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «savoir-faire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/savoir-faire

لغات نزدیک savoir-faire

پیشنهاد بهبود معانی