با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Small-town

ˈsmɑːltaʊn ˈsmɑːltaʊn ˈsmɔːlvɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
وابسته به شهرهای کوچک، شهرستانی، کم‌سروصدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد small-town

  1. noun A community of people smaller than a town
    Synonyms: village, settlement
  2. adjective Having the restricted outlook often characteristic of geographic isolation
    Synonyms: limited, insular, local, narrow, narrow-minded, parochial, provincial

ارجاع به لغت small-town

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «small-town» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/small-town

لغات نزدیک small-town

پیشنهاد بهبود معانی